Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-04@19:40:54 GMT

شاعران و نويسندگاني که جلوي دوربين رفته اند

تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۲۵۳۳۱۷

خبرگزاري آريا - روزنامه هفت صبح - تهمينه مفيدي: در سال هاي اخير غالبا درباره بازيگراني نوشته اند که مسحور ادبيات بوده اند و به دلايل مختلف سوداي انتشار کتاب داشته اند. گاهي هوس شاعري در سر پخته اند و گاهي هم به دنبال کسب اعتباري روشنفکرانه از اين رهگذر بوده اند. با اين حال سينما و بازيگري براي سوي ديگر ماجرا، يعني نويسندگان و شاعران، راهي براي کسب شأن و جايگاه نبوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



تاريخ سينماي ايران هم نشان مي دهد که جماعت اهل قلم کمتر سراغ اين مقوله رفته اند و اگر هم رفته اند دلايل ديگري داشته اند. اين جريان در آن سوي آب ها بسيار سهل تر و ساده تر دنبال مي شود و احتياط هاي اين چنين از سوي نويسندگان و شاعران وجود ندارد.

با اين حال در ايران هرچه جلوتر مي رويم حضور اهل قلم جلوي دوربين کمرنگ تر مي شود. احتمالا عقب نشستن سينما روشنفکري به مفهوم دهه هاي پيشين هم در اين جريان بي تاثير نيست. در ادامه فهرست برخي چهره هاي مطرح ادبيات را که جلوي دوربين رفته اند آورده ايم.

احمدرضا احمدي

سال 1351 سال بحران و شکست مالي براي سينماي ايران بود. خصوصا در نيمه دوم سال که فروش هيچ فيلمي به يک ميليون تومان نرسيد و درعوض فيلم هاي زيادي بودند که زير سيصد هزار تومان و حتي دويست هزار تومان فروش داشتند. در چنين شرايطي و در خيل فيلم هاي مبتذل اين سال، داريوش مهرجويي چهارمين فيلم موفق خود يعني «پستچي» را کارگرداني کرد.





اين فيلم اقتباسي از نمايشنامه «ويتسک» اثر گئورگ بوشتر بود و در آن علاوه بر عزت الله انتظامي، علي نصيريان، ايرج راد، ژاله سام و عصمت صوفي، احمدرضا احمدي شاعر و بهمن فرسي نويسنده بازي کرده اند. احمدي در کتاب «مردي که شبيه شعر خود نيست» درباره علاقه مندي اش به بازيگري مي گويد: «فريدون رهنما، که تازه از فرانسه برگشته بود، يک گروه تئاتري تشکيل داده بود که من بودم و کاوه مخبري بود و خانم مينو فرجاد.

گاهي وقت ها هم خانم خجسته کيا مي آمد. زماني که بحث ساخته شدن سياوش در تخت جمشيد توسط رهنما مطرح بود، اصلا قرار بود نقش سياوش را من بازي کنم. آخرين روزها فريدون رهنما ناگهان تغيير عقيده داد و از عباس معيري استفاده کرد.» احمدي از تجربه بازيگري اش در فيلم «پستچي» به عنوان يک اشتباه ياد مي کند و مي گويد بازي در اين فيلم باعث شد بفهمد که اين کاره نيست.

آيدين آغداشلو و عزت الله انتظامي اما نظر ديگري درباره او دارند. آغداشلو از پشيماني احمدي متعجب است و معتقد است او در اين فيلم و در سن 35 سالگي مکرر در مکرر، دلپذير است و هر کار ديگري هم خوب انجام مي دهد و به پايان مي رساند. انتظامي هم از هم بازي بودن با احمدي به عنوان خاطره اي خوش ياد مي کند: «قبل از همه اين ها رفاقت من و احمدرضا، سر فيلم پستچي شکل گرفته بود. در آن فيلم، يک شخصيت روشنفکر (مهندس علي اکبرخان) وجود داشت که تازه از اروپا برگشته بود و من نقش عموي او را بازي مي کردم. با وجود وسواس هاي مهرجويي براي انتخاب قطعي بازيگران و با وجود آنکه براي اين نقش، آدم هاي مختلفي را امتحان کرده بود، تصميم گرفت احمدرضا را انتخاب کند. خب، کساني که فيلم را ببينند، باور نمي کنند.

آلن دلون... يک جوان خوش تيپ و خوش هيکل، با اندام ورزيده اي که براي آن فيلم و آن نقش، بهترين انتخاب بود. احمدرضا نقشي را که بايد اجرا مي کرد خيلي خوب از کار درآورد. نمي دانم قبل از پستچي جلوي دوربين رفته بود يا نه. اما آنقدر مسلط و خوب کار مي کرد که حتي وقتي الان عکس هاي آن فيلم را نگاه مي کنم، باورم مي شود که او کاملا برازنده آن نقش بوده. استعداد غريبي داشت و شايد کساني که فيلم را ديده باشند، به سختي باور کنند او همان احمدرضا احمدي باشد..

احمدرضا جزو آن دسته از بازيگراني نبود که از کارگردان وقت و انرژي فراواني بگيرند. وقتي جلوي دوربين مي آمد، خيلي خوب و محکم سر جايش قرار مي گرفت. من الان خيلي خوب، هيکل و قيافه اش در آن فيلم، يادم هست. دليلش اين است که آن کمربند مال من بود! مهرجويي برايم از آمريکا آورده بود و من داده بودم احمدرضا ببندد.»

احمدي بعدها در مصاحبه با ابراهيم قربان پور اين را هم به دلايل عدم علاقه اش به ادامه بازيگري اضافه مي کند: «من وسط فيلم «پستچي» به خاطر انتظامي با مهرجويي دست به يقه شدم. سينما کار من نيست. کاريش هم نمي شد کرد. من برگشتم سر کار اما تا آخر فيلم با انتظامي حرف نمي زدم. مهرجويي هم در تدوين خيلي از صحنه هاي بازي من را درآورد. البته اين را بگويم که اگر اين طور نشده بود هم من از کار سينما خوشم نمي آمد. از کار کردن با جلال مقدم هم خاطره خوشي ندارم. به نظرم بيشتر شو بود تا واقعيت.»



فروغ فرخزاد

«خواستگاري» فيلمي بود که فروغ فرخزاد در ساخت آن مشارکت داشت. فيلمي بود که «موسسه ملي فيلم کانادا» در باره برخورد زوج ها و ازدواج در کانادا و هدوستان ايراني و سيسيل در دستور کار داشت و ساخت بخش ايران را به کارگاه فيلم گلستان سفارش داد. فيلم «خواستگاري» را ابراهيم گلستان کارگرداني کرد و فروغ فرخزاد نقش عروسي را در آن بازي مي کرد. نقش داماد را قرار بود جلال آل احمد بازي کند، اما نشد و پرويز داريوش جاي او را گرفت. «طوسي حائري» که آن هنگام همسر احمد شاملو بود نيز در اين فيلم بازي کرد.





ابراهيم گلستان در کتاب نوشتن با دوربين درباره اين فيلم مي گويد: «يک مرتبه هم من داشتم يک فيلم براي «نشنال فيلم بورد» کانادا درست مي کردم که طوسي توي اون فيلم بازي مي کرد و قرار بود آل احمد توي اون فيلم بازي کنه که ناخوش شد. آل احمد داريوش پرويز رو فرستاد. داريوش خوب بازي کرد. يک شب شاملو آمد زنشو ببره. آمد اونجا ديد ما داريم کار مي کنيم. خوب، توي استوديوهايي که مي رفت، براشون سناريو مي نوشت، خوب يک جور ديگه بود اتمسفرش. جاي من بزرگ بود، دستگاه کرين ساخته بوديم، دوربين ميچل بود. چيزهايي که به خواب اون استوديوها هم نيامده بود.»


ابراهيم منصفي

شاعر، خنياگر و نويسنده هرمزگاني ست. نخستين حضور او در دنياي نشر، انتشار دفتر کوچک سروده هاي دوره نوجواني اش به نام مرواريد ساحل بود. در سال 1346 ارتباطش با نويسندگان و شاعران نوپرداز، از جمله احمد شاملو بيشتر شد. اما آنچه بيش از هر چيز نام منصفي را در يادهاي نسل جديد زنده مي کند، مجموعه اي از اشعار و ترانه هاي او با نام «ترانه هاي رامي» و با صداي اوست که نشر ماهريز آن را منتشر کرده است. سهيل نفيسي نيز با بازخواني ترانه هايش سهم چشمگيري در شناخت دوباره منصفي داشت.





او در فيلم هاي کوتاه حسن بين هاشمي، «کالنگ هايم را دوست دارم»، «برکه خشک»، «هجرت» و «نهنگ» بازي کرد و براي فيلم نهنگ جايزه اول سينماي آزاد را به دست آورد.

«نهنگ» در سال 1352 در بندرعباس، و با بازي ابراهيم منصفي، علي حبيب زاده، حسين پيل افکن و احمد نقوي ساخته شد. حسن بين هاشمي، کارگردان و نويسنده فيلم «نهنگ» را براساس قصه اي از سيد شرف الدين حسيني به نام «روزي که بُمُن با در خويش آشناش د» ساخت. فيلم برنده چهار مجسمه طلا از فستيوال فيلم هاي کوتاه سينماي آزاد و فرهنگ و هنر و اتحاديه تلويزيون هاي آسيا و اقيانوسيه A.B.U شد.

حسام نقوي، نزديک ترين دوست ابراهيم منصفي در مصاحبه با نشريه صبح ساحل، درباره اشتياق او به بازيگري مي گويد: «من از هفت سالگي با تئاتري که کارگردانش عموي من بود با ابراهيم آشنا شدم. او نقش يک زن را بازي مي کرد. بعد در سال هاي نوجواني هم با عمو به سراغش رفتيم تا زماني که دانشجو شدم رابطه ما خيلي صميمي شده بود و علاقه مند به ترانه هايش بودم. البته ما يک دوست مشترک در آن دوران داشتيم (حسن بني هاشمي) که منصفي در فيلم هايش بازي مي کرد و من هم در موقع ساخت تعدادي از فيلم ها حضور داشتم.»

«بالاخره آن پلان جادويي پيدايش مي شود، لحظه اي رعب انگيز که همه اين روزهاي فستيوال منتظرش بوده اي. زني در آستانه انتخاب تلخ، در سکوت، بر فراز صخره ها رو به درياهاي سرد شمال ايستاده. مغموم است و مردد با «رازي مگو» و تنهاست در ميانه خانواده و دوستان با رابطه اي نهي شده. در نمايي از پشت سر، زن را مي بينيم خيره به آب هاي دور، ناگهان نهنگي تنها سر از آب بر مي آورد و پرده سينما را تسخير مي کند. موج هاي بلند به صخره هاي مي خورند و سينما اين گونه رازش را با تو در ميان مي گذارد.

اينجا در اين ساحل پرزرق و برق، براي من اين نماي باشکوه از درياي بارنتز وصل مي شود به رازي ديگر، به دورتر در درياي جنوب و اين موجود خيال انگيز وصل مي شود به نهنگ ابراهيم منصفي. ترانه اي که گويي واگويه هاي ليليايِ لوياتان است.» صفحه بازمانده روز/ محمد وحداني



بهمن فرسي

نويسنده، نمايشنامه نويس و بازيگري ست که به دليل ساليان دراز مهاجرتش چهره اش را کمتر کسي به خاطر مي آورد. با اين همه فرسي چه در روايات داستاني (شب يک، شب دو) و چه به عنوان راوي در مقابل دوربن خوش درخشيده و اين روزها بيشتر از هر وقتي نام او با انتشار نمايشنامه هايش از سوي نشر بيدگل در عرصه ادبيات شينده مي شود. فرسي در دو فيلم دارويش مهرجويي، «پستچي» و «دايره مينا» بازي کرد و پيش از آن نيز در گروه تئاتري به نام «مرواريد» که شاهين سرکيسيان رييس آن بود به همراه علي نصيريان، عباس جوانمرد، اسماعيل شنگله و خجسته کيهان عضو بود.





«دايره مينا» پنجمين فيلم داريوش مهرجويي، نخستين فيلم رنگي او و دومين کار مشترکش با غلامحسين ساعدي است. اين فيلم سه سال توقيف بود و در نهايت 1356 پروانه نمايش گرفت و در 23 فروردين 1357 در تهران اکران عمومي شد. علاوه بر بهمن فرسي (در نقش دکتر داودزاده)، عزت الله انتظامي، علي نصيريان، فروزان، سعيد کنگراني و اسماعيل محمدي در اين فيلم بازي کرده اند. «دايره مينا» روايت پسري است که پدرش را براي مداوا به شهر مي آورد و از فقر و بي پولي گرفتار دلال هاي خون مي شود و در نهايت بدل به يکي از همين واسطه ها مي شود.

بهمن فرسي توامان در فيلم «پستچي» و «دايره مينا» نظر موافق و تحسين گر بسياري از منتقدان حتي بدقلق ترين آنها را به دست آورد، تا آنجا که هوشنگ کاووسي که در مخالفت با پستچي، مهرجويي و بازي احمدرضا احمدي را با خاک يکسان مي کند، از بازي فرس نمي گذرد و با آن سرِ مدارا دارد:

«لا به لاي نيمه درختان، فريادي بر مي خيزد و تقي خشمگين و خروشان به تعقيب زنش مي پردازد و عاقبت او را مي کشد. اينجاست که ديگر ناتواني و عقيمي هم تمام مي شود و تقي با جسد زنش تماس جنسي برقرار مي کند، و در واقع حديث انسان سترون و بيهوده پايان پذيرفته است و غايت اين پايان در کشتن زن خلاصه مي شود. بعد تقي را مي بينيم که در روشنايي روز، با مهر و عطوفت بالاي سر قرباني اش نشسته و او را باز مي زند و پليس و آمبولانس است که سر مي رسد و آشنايان و عکاس به اتفاق دو نفر ديگر در اطراف تقي و قرباني اش حلقه مي زنند. سکانس نهايي فيلم آميخته اي است متعادل از ذوق و تکنيک خوب.

علي نصيريان به نقش تقي پستچي، درخششي فوق العاده دارد و ژاله سام بازي پخته اي ارائه مي دهد. پرسوناژ مهم ديگري وجود دارد که دامپزشک است (بهمن فرسي) که به درمان انسان هاي دوپا و حيوانات چهارپا مشغول است و در مقام يک شبه روشنفکر، به خدمات پيغمبرمآبانه مي پردازد و ضمن آنکه گاوها و گوسفندها را درمان مي کند، به گفته نيت الله خان، از نابود کردن آن ها دريغ ندارد. او طي يک مشاجره لفظي به ارباب مي گويد: «علت مرگ گوسفندهاي تو گرسنگي است.»

اما همين دامپزشک با تمام اداها و ادعاهايش همدست و ياور ارباب است و هنگامي که دو نفر براي بردن او مي آيند، ضمن به نمايش گذاشتن خوش رقصي هايش، عملا به يک روشنفکر خودفروش تبديل مي شود. همين دو نفر مجددا در فصل اختتاميه فيلم ديده مي شوند و چه شکوه و صداقتي دارد وقتي که پستچي از روياهايش با دامپزشک حرف مي زند، از روياي مرغ و پلو و از اميال سرکوفته و آرزوهايش.» (پستچي فيلمي البته متفاوت و به ويژه براي روشنفکر در حال توسعه/ هوشنگ کاووسي/ ويژه سينما و تئاتر شماره 6)



محمدعلي سپانلو

بازي در فيلم «آرامش در حضور ديگران» ساخته ناصر تقوايي (1351) که روايت آن درحقيقت برداشتي از آخرين داستان مجموعه شش قصه اي «واهمه هاي بي نام و نشان» ساعدي است. گويي سرنوشت بازيگري شاعران و نويسندگان با نام غلامحسين ساعدي گره خورده و پيوندي ناگسستني دارد. «آرامش در حضور ديگران» اولين فيلم بلند ناصر تقوايي بعد از مدت ها توقيف، در حالي که 40 دقيقه آن قيچي خورده و به يک فيلم 80 دقيقه اي تبديل شده بود، به نمايش درآمد.





اين فيلم طعنه اي است به موقعيت آدم هاي تنها و دلمرده که همگي در جست و جوي آرامشي اند که از آن ها دريغ شده است. سرهنگ بازنشسته، آرامش را در ميخانه و الکل، مه لقا (دختر بي بند و بار سرهن") آن را در ازدواج خوش بينانه اش با علي نراقي، مليحه (دختر ديگر سرهنگ) آن را در رابطه اش با دکتر سپانلوي هوسران و عياش (با بازي محمدعلي سپانلو) و آتشي شاعر و روشنفکر (با بازي منوچهر آتشي)، آن را در وجود پرمهر منيژه، همسر جوان سرهنگي (با بازي تحسين برانگيز ثريا قاسمي) جست و جو مي کند. (ماليخولياي ترس و جنون در آرامش در حضور ديگران/ راديو زمانه)

تقوايي در مورد بازي آتشي، سپانلو و پرتو نوري علا (همسر سپانلو) گفته است: «وقتي احتياج به نقش خاصي داري، چه بهتر که بگردي و همان آدم ها را در جامعه پيدا کني و از آنها فيلم بگيري. اين خيلي طبيعي تر است. دروغي هم نيست. بازي کردن آتشي، سپانلو و نوري علا در «آرامش در حضور ديگران»، درست به همين دليل است. آن ها به خصوص در آن فصل مربوط به کافه، نقش خودشان را بازي مي کنند.» (مجله تماشا، شماره 108. سال 1352)

سپانلو در گفت و گو با خبر آنلاين درباره آشنايي اش با تقوايي مي گويد: «من تقوايي را به نام مي شناختم، روزهايي که او داستان مي نوشت و در مجله آرش منتشر مي شد. روزي او را در منزل سيروس طاهباز ديدم و اين اولين آشنايي من با او بود. بعد در هتل مرمر يک بار ديگر تقوايي را ديدم. از من پرسيد که فيلم بازي مي کني؟ من نمي دانستم که او فيلمساز هم هست... لوکيشن فيلم در خانه طاهباز بود خانه اي که متاسفانه امروز ديگر وجود ندارد. همه ما مج اني در اين فيلم بازي کرديم غير از يکي دو هنرپيشه که پول اندکي گرفتند، بقيه هيچ پولي نگرفتند.»

«رخساره» با فاصله اي تقريبا 30 ساله دومين تجربه بازيگري محمدعلي سپانلو شد. «رخساره» روايت عشق تينا مسرور، دانشجوي کارشناسي ارشد روانشناسي سالمندان، به شاعري بيمار است که با حضور اين دختر جوان (که شباهتي عجيب به عشق سال هاي جواني اش دارد) زندگي اش جاني دوباره مي يابد.

اين فيلم در سال 1380 به کارگرداني امير قويدل، نويسندگي محمدهادي کريمي و با بازيگري محمدعلي سپانلو، ميترا حجار، شهاب حسيني و... ساخته شد. کريمي، در مورد اينکه شاعر تهران، چطور بازي در «رخساره» را پذيرفت در گفت و گو با خبر آنلاين گفت: «جناب استاد سپانلو (حالا که نيستند راحت تر مي توان گفت جناب استاد، چون به شدت از شنيدن اين دست عناوين ناراحت مي شدند و بار معنايي منفي عناويني چون استاد و مهندس و دکتر را در عصر فعلي، زودتر از همه دريافته بودند) درويش وار گروه عوامل سازنده «رخساره» را با حضورشان مفتخر ساختند.

آن موقع 15 سال پيش، بي ادعا در قامت بازيگر يک اثر سينمايي ظاهر شدند در حاليکه نامي پرآوازه در عرصه شعر و نقد و ترجمه بودند. وقتي فيلمنامه «رخساره» را خواند دوست داشت، از عشقي پيرانه سر که بين رويا و واقعيت در نوسان است، تا شکاف نسل ها و جداشدن و گسست فکري و اجتماعي نسل جديد، حتي اگر فرزندان مشاهير و معاريف باشند. اين ها شايد باعث شده بود فيلمنامه را دوست داشته باشد شايد هم بهانه کرد تا جادوي ارقام واقعا جامه عمل بپوشد، شايد به دنبال يک زنگ تنفس در ميان برنامه هميشگي شده اش از نوشتن و خواندن و زيست اديبانه اش بود و سينما اين فرصت را در اختيارش مي گذاشت.»



محمود دولت آبادي

سال 1348 سال گاو و سال قيصر و 46 فيلم ديگر. گاو و قيصر به عنوان زمينه ساز جريان يپشتازي که در عرصه سينماي بازاري به راه مي افتد، ارزشي تاريخي به اين سال مي بخشند. بعد از ساخته شدن فيلم مقامات مسئول وقت، آن را ديدند و از ديدن تصاوير آن شوکه شدند و دستور توقيف فيلم را صادر کردند. بعد از آن مهرجويي درخواست تجديدنظر در اين حکم کرد و جلسه ديگري تشکيل شد و فيلم براي مسئولان به نمايش درآمد اما نتيجه باز منفي بود.





به گفته مهرجويي در اين جلسه تعدادي از چهره هاي ادبي و روشنفکران مطرح آن زمان مثل بهمن فرسي، جلال آل احمد و سيمين دانشور حضور داشته اند. «گاو» را داريوش مهرجويي براساس «عزاداران بيل» غلامحسين ساعدي ساخته و محمود دولت آبادي نويسنده رمان کليدر به همراه علي نصيريان، عزت الله انتظامي، جمشيد مشايخي و پرويز فني زاده و... با بازي در اين فيلم آن را بدل به نقطه عطفي در تاريخ سينماي ايران کردند.

دولت آبادي در ديدار سينماگران در خانه سينما درباره علاقه اش به بازيگري مي گويد: «من يک جوان شهرستاني بودم که به عشق بازيگري آمدم تهران. شنيدم يک کارگرداني از فرانسه آمده و مي خواهد کاري از شکسپير را روي صحنه ببرد. آدرس گرفتم و دو سه خط ماشين سوار شدم تا به آدرس رسيدم. رفتم و با شرم گوشه اي نشستم و دوست داشتم هميشه آن گوشه نقشي به من بدهند.

آن وقت ها جايي براي خوابيدن نداشتم و سرانجام در آن کار نقشي به من نرسيد. البته هنر در دوره جديد يک آموزش علمي و آکادميک دارد و هرگز به جوانان توصيه نمي کنم که به شکل جواني ما با هنر پيوند بخورند. اما ديمي بوديم. گندم ديمي اگر نان شود طعم خوشمزه اي دارد ولي گاهي اوقات که آب به آن نمي رسد مي سوزد و بسياري از هم نسلان من اين وسط سوختند.» (خاطره دولت آبادي از بازيگري اش/ در ديدار با سينماگران در خانه سينما/ 28 دي 86/ منبع ايرنا»

به رغم اينکه دولت آبادي برخلاف احمدرضا احمدي، فعاليت مستمري در تئاتر داشته و نخستين بازيگري اش در سينما را با گاو، يکي از درخشان ترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران تجربه کرد، باز هم آن را براي شروع کافي نمي داند و در کتاب «ما نيز مردمي هستيم» و در گفت و گو با اميرحسن چهل تن مي گويد: «گاو شروع خوبي نبود، چون توسط همان شرکت انحصاري بايد انجام مي گرفت و باز همان قضايا... اما من با وعده بازي به نقش راسکولنيکوف از طرف مهرجويي (که بنا بود اقتباسي از جنايت و مکافات باشد) رفتم توي شکم گاو.»


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۲۵۳۳۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ببینید | لحظه ترسناک انفجار و آتش‌سوزی یک مغازه مقابل لنز دوربین مداربسته!

264 33

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902415

دیگر خبرها

  • لحظه دیده شدن یسنا از دریچه دوربین نصب شده بر روی کایت
  • اطلاعات جدید از آیفون ۱۶ و چیدمان جدید دوربین‌ها
  • شاعران در استقبال از غزل رهبری سرودند
  • همدان خاستگاه شاعران حوزه کودک و نوجوان است
  • هرآنچه درباره نسل ششم آیپد ایر می‌دانیم
  • ببینید | لحظه ترسناک انفجار و آتش‌سوزی یک مغازه مقابل لنز دوربین مداربسته!
  • پایان جشنواره ملی شعر کودک و نوجوان رضوی در همدان + تصویر
  • نکوداشت چهره برجسته فرهنگ و ادب کشور «استاد جواد محقق» در همدان
  • دیدار پرسپولیس و سپاهان از دریچه دوربین ایسنا
  • برگزاری محفل شعر گویشی شاعران بختیاری در دزفول